عيد، «حول حالنا» است
كه واجب است بفهميم
عيد، شوقي است
كه پدرم را به مزرعه ميخواند
عيد، تن پوش كهنه باباست
كه مادر
آن را به قد من كوك ميزند
و من آن قدر بزرگ ميشوم
كه در پيراهن ميگنجم
عيد، تقاضاي سبز شدن است
يا مقلب القلوب!
سلمان هراتی
نظرات شما عزیزان: