-
برخیز هموطن به بهاران سلام کن
 
تا بشکند غرور زمستان قیام کن
 
ما نسل نور و گرمی و خورشید وتابشیم
 
ما شعله های مهر و سرود ستاشیم
 
 
بانگ بهار می رسد از دشت زندگی
 
یعنی گذشت دور زمستان بندگی
 
 
ما زیر برف ستم خم نمی شویم  
 
آزاده ایم و بنده ی عالم نمی شویم
 
 
ما نسل کورشیم که آزاد زاده ایم 
  
تنها بر آستانه ی حق سر نهاده ایم
 
 
ما نسل آتشیم وزمستان اسیر ماست
    
بس کاوه ها که زاده قوم دلیر ماست
 
 
برخیز و با سپاه زمستان ستیز کن   
 
 گل را بخوان و از دل و جان رستخیز کن
 
 
ای پاسدار خون سیاوش به پای خیز   
 
وی یادگار حرمت آتش به پای خیز
 
 
ما نسل جشنهای فرهمند خرمیم   
 
روح بهار وسبزی جاوید عالمیم
 
 
نیلوفریم سر زده از آب زندگی   
 
برلب نشسته صد غزل ناب زندگی
 
 
برخیز هموطن که بهاران حضور توست
    
 بانگ امید و نم نم باران حضور توست
 
 
برخیز هموطن که بیاری بهار را   
 
 سبزی دهی تو پرچم پر افتخار را
 
با تبریک سال نو به ایرانیان عزیز و آرزوی سالی زیبا برای میهن عزیزم و مردمان صبور و رنج کشیده اش.



تاريخ : 30 / 12 / 1391برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی|

بین ما " خطی ست قرمز " ، پس تو با ما نیستی

یک قدم بردار ، می بینی که تنها نیستی

 

... خیر خواهان توایم ای شیخ! ما را گوش کن،

فرصت امروز را دریاب ، فردا نیستی

 

یک سخن کافی ست گفتن، گر درین خانه کَس است

یا نشانی را غلط دادی به ما ، یا نیستی!

 

هیچ می ترسی ز هول روز رستاخیز؟ نه !

از مسلمانی همین داری که " ترسا " نیستی!

 

ای که با یک سنگ کوچک، خاطرت گِل می شود،

مشکل از اطفال شیطان نیست، دریا نیستی!

 

نیل در پیش و عصا در دست و فرعون از عقب،

فرق دارد آخر این قصه ، موسی نیستی!!


اثر: حسین جنتی


تاريخ : 28 / 12 / 1391برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی|

 


با آنکه در میکده را باز ببستند،

با آنکه سبوی می ما را بشکستند،

با آنکه گرفتند زلب توبه و پیمانه زدستم،

با محتسب شهر بگویید که هشدار!

هشدار که من مست می هر شبه هستم.

 

 




تاريخ : 24 / 12 / 1391برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی|

 

 


 

انسان می‌تواند بی‌آنکه انسان بزرگی باشد، انسان آزاده‌ای باشد؛

اما هیچ انسانی نمی‌تواند بی‌آنکه آزاده باشد، انسان بزرگی باشد!

 

                                       جبران خلیل جبران

 

 




تاريخ : 21 / 12 / 1391برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی|


«این مرد کیست»؟

«دردش چیست»؟

این تنها وارث تاریخ انسان، وارث پرچم سرخ زمان، تنها چرا؟

چه کرده است؟

چه کشیده است؟

به من بگویید:

نامش چیست؟

هیچ کس پاسخم را نمی گوید!

پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است...

دکتر علی شریعتی 40سال قبل مرثیه‌ای برای سیدالشهدا نوشته است ‏که همچنان خواندنی است.

 

ادامه مطلب‎

 

 




ادامه مطلب
تاريخ : 19 / 12 / 1391برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی|

 

 

کورش بزرگ:

شهریاری که نداند شب مردمانش چگونه به صبح میرسد

گورکن گمنامی است که دل به دفن دانایی بسته است

مردمان من امانت آسمانند بر این خاک تلخ

مردمان من خان و مان من‌اند.




تاريخ : 19 / 12 / 1391برچسب:, | نویسنده : یار دبستانی|

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ایف آی دی